شروع سال جدید 93
سلام نازنینم
یک سال دیگر را داریم باهم شروع میکنیم با شادی.انشاله امسال هم مثل سالهای قبل زندگیت پر از خوشی باشه و شادتر از همیشه باشی...و انشالله دری به تخته بخوره و یکم غذا خوردنت بهتر شه
سال تحویل طبق روال هر سال خونه خودمون بودیم.
روز اول را حسنارود بودیم وفرداش رفتیم فوجرد.تقریبا همه فامیل بودن
نی نی دایی محمد هم دنیا اومد .1/1/93...پلاکش روند شد
برج میلاد و مجموعه کاخ سعد اباد
یک روز را تو عید اختصاص دادیم به گردش تو تهران
البته نه بطور کامل وقت کم بود و همه جاهای دیدنی شلوغ.
مجموعه کاخ واقعا ارزش دیدین داشت...فوق العاده جالب بود مخصوصا موزه برادران امیدوار که سال 32 سفر به دور دنیا را با موتور شروع کردن و تمام نقاط ناشناخته را گشته بودن.یکیشون الان شیلی و اون یکی هنوز تهرانه و لیدر کاخ می
گفت میاد سر میزنه به موزه
و موزه اتو مبیلهای سلطنتی
فکر کن ماشین فرح که یک بنز کروک بود 270 تا سرعت داشته اونم تو سال 42
عصر هم با خاله الهه اینا رفتیم برج میلاد.خیلی شلوغ بود و خیلی سرد بود
من که راضی نبودم از رفتنمون به برج میلاد تو این شلوغی.البته فکر کنم به تو و پرهام خوش گذشت چون کلی بدو بدو و بازی کردید.
راستی تو برج یک سالن بود مجسمه مشاهیر که خیلی تمیز و واقعی درست کرده بودنشون
ما هم محو این همه هنر داشتیم نگاه میکردیم یک مجسمه بود بین دوتا مجسمه نشسته بود که عینک افتابی داشت..به بابا گفتم فکر کنم نابینا بوده رفتم جلوتر که بیوگرافیش را بخونم بی انصاف یهویی از جاش بلند شد
ادم بود بین همه مجسمه ها ...کلی ترسیدم و جیغ زدم ....ابروم رفت
تو هم هی میگفتی مامان بیا بریم الان مجسمه ها پا میشن ...به هرکسی هم میرسیدی تعریف میکردی
فرداش هم رفتیم پسر دایی محمد "محمد حسین "کوچولو را هم دیدم ...ماشالله خیلی بامزه بود.
13 بدر هم رفتیم فوجرد..روز بعدش اومدیم قم همگی و بابا برگشت کاشان
من و شما هم موندیم که جهیزیه خاله مهدیه را بچینیم.
جهیزیه برون
شنبه جهیزیه برون خاله بود البته بدونی که نبود چون طبقه پایین خونه مامانی اینا بود..
غروب هم برگشتیم کاشان
دوهفته مونده به عرسی من هنوز لباس ندارم و کو رنگ نکردم و وووووووی
برای تو و مائده لباس عروس دوختم خیلی خوشگل شد
پنج شنبه 1/22 عروسی منیره شاگرد مامان بود...رفتیم عروسیش ...بچه های باشگاه را هم که اونجا بودن چند تاشون را هم دیدیم.
عروسی خاله مهدیه
1/29عروسی خاله جون بود
ما از سه روز قبل خونه مامانی اینا بودیم واسه تزئین و چیدن کامل خونه خاله ...شما هم خیلی خوش بحالت بود چون خیلی دوست داری خونه مامانی را هم کچلمون کردی انقدر اذیت کردی و دست به همه چی زدی و اتیش سوزندی.
تازه یک شاهکار دیگر هم خلق کردی
بگم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یک شب مونده به عروسی ساعت 3:30 نیمه شب که من و مامانی داشتیم کارهای اشپزخونه را میکردیم و تو هم فضولی میکردی دعوات کردم و تو .......جیش کردی روی فرش اشپزخونه عروس!!!!!!!
روز عروسی من که ظهر رفتم ارایشگاه شما هم خونه با بابات خوابیدی و ساعت 6 بابا اوردت ارایشگاه و موهاتو درست کردیم و رفتیم اتلیه.
قرتی خانم تو ارایشگاه خوب وایمیسی ها بس که عشق ارایش و این کارهایی ،این بار تو اتلیه هم همکاریت بیشتر بود.
رفتیم تالار و یک ساعت بعد ما عروس و داماد هم اومدن...
خاله مهدیه خیلی خوشگل شده بود و تو هم یک دقیقه از بغل عروس تکون نمیخوردی.
تا عروس بالا میرفت میرفتید با مائده اینور و اونورش می نشستید.
تو سالن خانم میخوند و شما را هرکاری کردیم نرقصیدی اما همچین که اومدیم خونه و اهنگ گذاشتن یک دقیقه نمی نشستی......
بعد عروسی ساعت 2 نیمه شب ما برگشتیم کاشان.
ای جونم
عشق اهنگ ای جونم سامی بیگی هستی...تمومش را حفظ میخونی و میرقصی.
میخونی ای جونم عخشم نفسم.......
تازگی ها آهنگ های باران را هم خیلی دوست داری و حفظ میکنی
سوره توحید را هم تقریبا حفظی..البته میخونی قل هوالله محمد....!!!!!
عمه الهام 2/2/رفت کربلاو یک هفته بعد برگشت.
رفتنی تو ترمینال گریه میکردی که منم برم بهت گفتم ببین اتوبوسشون خرابه ما با اتوبوس قشنگ ابی میریم خودمون...حالا هی دنبال اتوبوس آبی میگشتی...یک مینی بوس آبی دیدی کلی ذوق کردی :مامان ..اتوبوس ابی ما هم بریم کببلا!!!!
به هر کسی هم میرسیدی میگفتی ما میریم کببلا با اتوبوس آّبی..
عمه برات کلی سوغاتی آورده بود.
یک کار خطرناک
داشتم خیاطی میکردم،تو هم مثل همیشه پیشم نشسته بودی ..یک لحظه از پشت چرخ بلند شدم به اندازه چند ثانیه ازت غافل شدم یک تیکه پارچه برداشته بودی و گذاشتی زیر چرخ خیاطی و پاتو گذاشتی روی پدال وووووووووووووووووووای!!!!!!!!!
یهو جیغت رفت بهوا..از جا پریدم و دیدم سوزن تو انگشتت شکسته بود و خون میومد چجوری...
سوزن را از دستت کشیدم و بردمت کلینیک.
خداراشکر بخیر گذاشته ولی من خیلی ترسیدم...
راستی دایی محمد اینا اومدن قم و واسه محمد حسین شام ومهمونی دادن.